به گزارش قدس آنلاین «حتی روزهای عید هم، روزهای عیدی که مربوط می شوند به شخصی که در حادثهی کربلا حضور داشته انگار حس غربت دارند و یک چیزی از جنس غم و دلشوره ته دل آدمی لانه میکند.
اما روز جوان، ولادت جوان اباعبدالله الحسین (ع) …
محققان محدوده سن جوانها را حول هفده، هجده سالگی تا سی و چهار، پنج سالگی تخمین زده اند. جوانی سن آروزهای دور و نزدیک است، سن تلاشهای بزرگ. به نظرم سنین جوانی را میتوان به زمان رسیدن محصولات یک درخت تشبیه کرد، وقتی که زحماتی که برای نهال کوچک و سبز کشیده شده به ثمر مینشیند و آدمی حظ میوههای تازه و نو رسیده را میبرد.
پدر و مادر به سیمای جوانشان نگاه میکنند به صورت شاداب و جسم ورزیدهاش و به این فکر میکنند از کودکیاش تا حالا چه شبها که تا صبح بیدار ماندهاند تا مبادا تب فرزندشان در اثر بیماری بالا برود، چندبار تا حالا زمین خورده و دستش را گرفتهاند تا از روی زمین برخیزد، چه تجربههای تلخ و شیرینی را سر از گذرانده تا به این سن برسد، دلشان قنج زده و بعد، بعد آهسته، زیر لب «وَ اِن یَکاد…» زمزمه کردهاند و فوت کردهاند سمت جوانشان تا مبادا چشم زخم بخورد.
از دست دادن جوان دردناکترین تجربه است، مادر بزرگها هر وقت خاطر یکی را خیلی بخواهند و در حقش بخواهند دعای خیری بکنند میگویند: داغ جوان نبینی!
بیا و فکرش را بکن خدایی ناکرده برای عزیز کردهات بخواهد پیش آمد ناگواری رخ بدهد، آنوقت است که انگار دنیا روی سر آدم خراب میشود، بیا و به مادران شهدا فکر کن که دسته گلهایشان را با رضایت یکی یکی تقدیم آرمان و اعتقادی کردهاند که ریشهی قوی و تنومندی دارد، اعتقاداتی که به بلندای هزار و چهارصد سال قدمت دارند. آنها درس خواندهی مکتب مردی هستند که پسر جوانش، جان دلش را با دست خودش و برای حفظ دین راهی میدانی کرد که از ابتدا میدانست بازگشتی از آن وجود ندارد و بعد تکههای جسمش را مثل لالههایی که در سراسر یک دشت پخش شدهاند یکی، یکی از روی زمین برداشت.
بیا به جوان لیلا فکر کنیم، به جوانان لیلا که یکیشان در دشت کربلا و یکی در خاکریزهای جنوب و یکیشان هم همین روزها زیر دست و پا و مشت و لگد یک عده ناجوان مرد، پرپر شده اند.
میبینید، دنیا پر از جوانان لیلاست که هنوز هم در راه اعتقادی بزرگ، برای خواستههایی فراتر از آنچه دل و جسم خواهان اوست در حال تلاشاند.
جوان عزیز، جوان لیلا، هر کجا که هستی روزت مبارک.»
نظر شما